دومین سالگرد فوت دخترم رونیکای عزیز
سلام دختر عزیزم امروز ٢ سال شد که پر کشیدی عزیزم مامانی بیادته و گاهی به یاد رفتنت که می افتم اشک می ریزم گاهی دردم یادم میاد ناراحت می شم که نتونستم ازت مراقبت کنم . نتونستم مادری کنم برات یاد تنهایی روزای بعدش می افتم و غصه خوردنام اما خدای مهربون سختی رفتنت و واسم آسون کرد خدایا ازت ممنونم . می دونم درد مادرایی که بچشونو از دست میدن چیه خدایا به تمام مادرایی که فرزندانشونو از دست دادن صبر بده و آرامشی که نصیب من کردی نصیب اونا هم کن. عزیزم رقتی ولی خاطرت همیشه تو دل منو بابایی می مونه . من نمی تونم زیاد بیام سر مزارت اما بابایی خودش تنها میاد منم از این کارش ناراحت میشم یعنی من نباید بیام پیشت یه وقت با خودت نگی مامانم منو فراموش کر...
نویسنده :
بهار
14:40